ز جورش در فغانم، چند نالم؟

شاعر : فخرالدين عراقي

گذشت از حد نفيرم، با که گويم؟ز جورش در فغانم، چند نالم؟
که نيست از وي گزيرم، با که گويم؟مرا از خود جدا دارد نگاري
فراقش کرد پيرم، با که گويم؟به بوي وصل او عمرم به سر شد
همي سوزد ضميرم، با که گويم؟شب و روز آتش سوداي عشقش
من مسکين فقيرم، با که گويم؟مرا خلقان توانگر مي‌شمارند
که گويي در سعيرم، با که گويم؟چنان سوزد مرا تاب غم او
به ديده مي‌پذيرم، با که گويم؟هر آن غم، کز فراقش بر من آيد
به دست او اسيرم، با که گويم؟به فريادم شب و روز از عراقي
ز غصه مي‌بميرم، با که گويم؟ز غم زار و حقيرم، با که گويم؟
که دامان که گيرم؟ با که گويم؟ز هجر يار گريانم، ندانم